یک روز به اندازه فردا

ساخت وبلاگ

دلهامون داره هی کوچیکتر میشه. هی کم تحمل تر میشیم. این دنیا برای زندگی کردن خیلی گند شده. باور کنید اگه راهی داشت باید پیاده شد. 

هر روز حرفی تازه از جنگی که در پیش است
این زندگی مرداب بی چیزیست باور کن

یک روز به اندازه فردا...
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 16:55

امشب یه شب عجیب  بود. صحبت از سخن که میشه همه مون صاحب نظریم. چون همه خوب میتونیم حرف بزنیم، نظر بدیم، قضاوت کنیم، نصیحت کنیم، تشویق کنیم، تحقیر کنیم، چاپلوسی کنیم، حتی دعوا کنیم و حتی‌تر اینکه فحش بد یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 12 خرداد 1398 ساعت: 6:34

سلام بعد از كلي خجالتيك غزل نسبتا قديمي و ديگر هيچ!!!!رفتيم از فرات عطش خون بياوريمصدها جزيره ليلي و مجنون بياوريمبرهم زنيم آتش نمروديان! ... ولي...يك بت شكن نبود كه بيرون بياوريم!حالا براي فتح هبل ع یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 113 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

سلاميك غزل تلخ. ببخشيد كه تلخكاميها رو تكثير ميكنم!!!فلاكت از در و ديوار خانه مي ريزدبروي پنجره رد بهانه مي ريزدچقدر آه، چقدر آسمان، چقدر آتشچقدر خون دل از اين ترانه مي ريزد#نسيم مرده تر از شانه هاي یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 124 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

سلامدير به دير ميام. عذرخواهي منو پذيرا باشيدممنون از بزرگواراني كه با نظرهاشون منو راهنمايي ميكنن. يك غزل و ...شبيه باد شدم تا كه از تو رد بشوممن! آدمي كه بلد نيستم بلد بشومچقدر موج بماند كنار ساحل یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 166 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

شعر نيست! خودم ميدونم. اما چشام نميتونن آروم بگيرن. بايد بگم و بنويسم. سوم ارديبهشت 81 تلخترين روز زندگيم بود.نصفه شب بود. من بودم و خدا و ..... اما پدر ديگه نبود!آنشب  نفس نبود كه از سينه تو رفتدردي یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 151 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

آنقدر تلخ نوشتم که مرا حبه قندهمچو زُقٌوم بکام آید و بیرون نرود!!!!!!!!!!!سلام با کلی بدهکاری! یه چهار پاره و ... التماس نظر.حرمت شکست، آینه بندی حرام شدفرصت برای عشق نوشتن تمام شددر کوچه های یخزده یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 167 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

سلام و سلام و سلامیک غزل و چشم انتظاری نظرات شما عزیزاناین شعر دارد با خودش افسانه ای را دور می ریزددلشوره ی آتش میان لانه ی زنبور می ریزددر هاله های نور و معنا طرح دستی می کِشد، امااز لابلای پنجه ها یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 184 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

سلامبردار از چشمت تم* افسونگری ها را انکارها، تردیدها، ناباوری ها را   من لا ابالی، مست، آشفته، غزل دردست دیگر ندارم طاقت در به دری ها را   بازارِ گرمی داری...اما کفر نعمت نیست؟ از در مران پشت یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 173 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21

راستش وب نویسی یادم رفته. البته قبلترها هم بلد نبودم. امروز بعد از سالها دوباره برگشتم برای نوشتن حداقلی. با یک غزل شروع میکنم. تا چه قبول افتد...  *چشم انتظاریگفتی که باید بمانی در آتش بیقراری  در ان یک روز به اندازه فردا...ادامه مطلب
ما را در سایت یک روز به اندازه فردا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koloon بازدید : 111 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 17:21